نویسنده:آیت الله جوادی آملی
 

أ- رشد فرهنگی

زمامدار حکومت اسلامی، عهده دار تأمین علم و دانش شهروندان قلمرو حکومت خود می باشد وآیاتی مانند ﴿ هوالّذی بعث فی الأُمیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکِّیهم و یعلِّمهم الکتاب والحکمـﺓ وإن کانوا من قبل لفی ضلالٍ مبین﴾1 ، بیانگر آن است.
مشکل اساسی جامعه درجاهلیت جدید یا کهن، همانا ندانستن اصول ((تمدن ناب)) ویا عمل نکردن به آن درفرض دانستن است؛ یعنی جهالت و ضلالت ، دوعامل قطعی انحطاط جامعه ی جاهلی است و مهمترین هدف حکومت اسلامی دربخش فرهنگ به معنای جامع، جهالت زدایی و ضلالت روبی است تا با برطرف شدن جهل و نادانی ، علم و کتاب وحکمت جایگزین آن گردد وبا برطرف گشتن ضلالت وگمراهی اخلاقی و انحرافِ عملی ، تزکیه وتهذیب روح، جانشین شود ولذا درآیه ی مزبور و مانند آن که اهداف و برنامه های زمامداران اسلامی مطرح می شود ، جهل زدایی توسط تعلیم، و ضلالت روبی توسط تزکیه، ازشاخصه های اصلی آن قرار گرفته است وآیه ی مذکور، جامعه ی اُمّی و نادان و بی سواد را به فراگیری دانش تشویق می کند تا از امّی بودن برهند وبه عالِم و آگاه شده برسند ونیز جامعه ی گمراه و تبهکار را به طهارت روح فرا می خواند تا از بزهکاری برهد وبه پرهیزکاری و وارستگی بار یابد؛ البته مردم آگاه و وارسته، توان تأسیس مدینه ی فاضله و حفظ آن را خواهند داشت.

ب- رشد اقتصادی

رهبران اسلامی، تبیین خطوط کلی مال درنظام اسلامی را به عهده دارند و قوانین الهی،گذشته ازآن که مردم را به کاشت ، داشت ، وبرداشت درهمه ی شؤون اقتصادی دعوت می نماید و حلال بودن آن را درهمه ی مراحل تحصیل مال، نگهداری مال، توزیع مال، وصرف و هزینه ی آن، رکن لازم یک اقتصاد سالم می داند، به مسایل اساسی دیگرآن نیز می پردازد که به برخی ازآنها اشاره می شود.
اسلام، اصل مالکیت خصوصی را پذیرفته و آن را امضا نموده است و معنای آن این است که هرفرد درقیاس با دیگر افراد، مالک دسترنج خود است وهیچ کس حق تصرف درآن را بدون اذن و رضای او ندارد؛ ولی این نکته را نیز تصریح می نماید که درقیاس با خداوند، هیچ کس مالک نیست، بلکه به منزله ی امین درنگهداری و نایب درتصرف می باشد و آیاتی نظیر﴿ واتوهم من مال الله الّذی اتاکم﴾2 و ﴿ وأنفقوا ممّا جعلکم مستخلفین فیه ﴾3 ، گواه برآن است و از اینرو، هیچ فردی حق ندارد بدون اذن و رضای خداوند، درمال به دست آورده ی خویش تصرف نماید.
اسلام، مجموع مال ها را برای اداره ی شؤون مجموع انسان ها می داند؛ یعنی اصل مالکیت خصوصی نباید مایه ی حرمان جامعه باشد و امت اسلامی را به دو گروهِ مالمندِ زراندوز و نیازمند تقسیم کند. اسلام ،مال را به مثابه ی ستون فقرات جامعه ی انسانی وسبب قیام مردم می داند.فرد و یا گروهی که فاقد مالند، ازآن جهت فقیرند که ستون فقرات اقتصادی آنان شکسته شده و توان قیام را ازدست داده اند؛ زیرا((فقیر))یعنی کسی که مهره ی کمرش شکسته است و قدرت ایستادن و ایستادگی ندارد. ازآن جا که مال به منزله ی خون درعروق جامعه و ستون فقرات ملت محسوب می گردد. نباید آن را دراختیار سفیه و بی خرد قرارداد که مبادا در آن مسرفانه یا مترفانه تصرف کند و عامل قیام امت را به هدر دهد.
بیان قرآن درباره ی سه مطلب اخیر چنین است:﴿ ولا تؤتوا السُّفهاء أموالکم التّی جعل الله لکم قیاماً﴾4 . دراین کریمه، خداوند سبحان ، هم مال را به عموم جامعه نسبت می دهد:﴿أموالکم﴾، وهم آن را سبب قیام می داند: ﴿ التّی جعل الله لکم قیاما﴾ وهم از قراردادن آن دراختیار سفیه مانند کودک یا بالغ بی خرد، نهی می فرماید: ﴿ ولا تؤتوا السُّفهاء﴾ .
اسلام، احتکار ثروت و اکتناز مال و ذخیره کردن آن را ممنوع می داند واین عمل را به منزله ی ضبط خون در رگ بدن که سبب فلج شدن سایر اعضاء می گردد، تلقّی می کند و لذا جریان و حرکت آن را لازم می شمرد.آیاتی ازقبیلِ ﴿ الذّین یکنزون الذَّهب والفضَّـﺓ ولا ینفقونها فی سبیل الله فبشِّرهم بعذابٍ ألیم﴾5 ، دلیل برمنع رکود مال و گواه برلزوم جریان آن در تمام اعضاء جامعه است. اسلام جریان ناتمام مال و منحنیِ ناقص مسیر آن را ممنوع، وجریان کامل و منحنی تام آن را لازم می داند؛ یعنی اجازه نمی دهد که ثروت مملکت در دست گروهی خاص جاری باشد و هرگز به دست دیگران نرسد وبلکه فتوا می دهد که لازم است دور آن کامل باشد تا به دست همگان برسد. آیاتی مانندِ﴿ کی لا یکون دولـﺓً بین الأغنیاء منکم﴾6 ، گواه براین سخن است.
گردش و تداول ثروت دردست گروهی خاص و حِرمان توده ی جامعه ازآن، به دوصورت ترسیم می شود که هریک ازآن دو نارواست؛ یکی براساس نظام کاپیتال و سرمایه داری غرب، ودیگری برپایه ی نظام دولت سالاری و مکتب مارکسیسم فروریخته ی شرق.
به هرتقدیر، مال نباید در اختیار اشخاص حقیقی خاص یا شخصیت های حقوقی مخصوص محصور باشد، بلکه باید درتمام قشرهای جامعه جاری گردد و این ره آورد اسلام، پایه و اساس (( برین اقتصادِ سالم)) است که از بین ((فَرْثِ)) سرمایه داری و ((دَمِ)) دولت سالاری و مارکسیسم ،((لَبَنِ)) خالص و شیر شفاف اقتصاد دینی را استنباط می کند تا ازافراط اوّل و تفریط دوم رهایی یابیم وبه هسته ی مرکزی عدل اسلامی نایل شویم.
اسلام، جریان تام و منحنی کامل مال در دست توده ی مردم را که ازراه مشروع مانند تجارت با رضایت صورت گیرد می پسندد؛ یعنی راه اصلی انتقال مال و جریان عمومی آن، غیر ازراه ارث و بخشش و ...، همانا راه تجارت با رضایت است و بنابراین، ((تجارت بدون رضایت)) یا (( رضایت بدون تجارت )) (مانند قمار و ... )، راه مشروع تلقی نمی شود وآیاتی نظیر﴿ یا أیّها الّذین امنوا لا تأکلوا أموالکم بینکم بالباطل إلاّ أن تکون تجارﺓ ً عن تراضٍ منکم﴾7 ،دلیل برآن است.
آن چه از نظر اسلام درباره ی رشد اقتصادی بیان شد، درچند بند ذیل خلاصه می گردد:
1- اصل مالکیت انسان ها نسبت به یکدیگر پذیرفته است، ولی تمام انسان ها نسبت به خداوند، امین و نائبند نه مالک.
2- مجموع اموال، متعلق به مجموع انسان هاست.
3- مال ، به منزله ی خون بدن و به مثابه ستون فقرات جامعه انسانی است.
4- قرار دادن مال دراختیار سفیه ممنوع است و صرف آن به نحو اسراف یا اتراف نارواست.
5- احتکار ثروت و اکتناز مال، ممنوع است وجریان آن لازم می باشد.
6- جریان ناقصِ مال،ممنوع می باشد و دَوْر کامل آن لازم است.
7-جریان عمومی مال، گذشته از راه های پیش بینی شده درشرع مانند ارث و بخشش، همانا براساس تجارت با رضایت است.

ج- فرایند صحیح صنعتی

پیشوایان نظام اسلامی، عهده دار ترغیب به فراگیری کامل فرایند صحیح صنعتی و تعلیم کیفیت بهره برداری ازآن می باشند. قوانین الهی، ضمن ارایه ی خطوط کلی فراگیری آن، با نقل سیره ی آموزنده ی اسوه های تمدن و عصاره های مدینه ی فاضله، نحوه ی استفاده از مدرن ترین صنعت های هرعصر را به انسان های صالحِ سالکِ کوی سعادت می آموزند که نموداری ازآن بازگو می شود:
1- سلیمان (علیه السّلام) که حکومت اسلامی را درپهنه ی وسیعی از زمین گسترش داد و به برخی اززمامداران عصر خود نامه نوشت وآنان را به اسلام فراخواند و کامیاب شد، ازامکانات فراوانی برخوردار بود وقرآن کریم نحوه ی استفاده ی او از وسایل صنعتی آن روزگار را چنین بازگو می کند: ﴿ واسلنا له عین القطر﴾8 ؛ ماچشمه ی مس گداخته را سیل گونه روان ساختیم؛ ﴿ یعلمون له ما یشاء من محاریب و تماثیل و جفان کالجواب و قدروا راسیات اعملوا ال داود شکراً وقلیل من عبادی الشکور﴾9 . کارگزاران نظام اسلامیِ حضرت سلیمان (علیه السّلام) ، هم درصنعت معماری بناهای بلند وقصرهای منیع می ساختند وهم درصنعت نقاشی وهنر، تمثال فرشتگان و پیامبران و صالحان را با زیبایی ترسیم می کردند تا ضمن تشویق به هنر و ارضای غریزه ی هنرجویی، روش بهره برداری درست را ارایه نمایند واسوه ها را به صورت نقاشی، فراسوی مردم نصب کنند تا بامشاهده ی نقش، هنر بیاموزند وبا شهود منقوش، سعادت را تحصیل کنند و نیز درصنعت فلزکاری ، ظروف مورد نیاز فردی و جمعی را می ساختند تا درکنار هنرآموزی، وسایل رفاهی را فراهم نمایند وآیین بهزیستی را درسایه ی تأمین لوازم ضروری زندگی،بیاموزند و ازاینرو به ساختن ظرف های بزرگ و کاسه های عظیم و دیگ های رفیع و استوار می پرداختند و درعین حال که نعمت صنعت را بجا صرف می کردند، به شکرگزاری خداوند منان مأمور شدند، خداوندی که هم نعمت مواد خام و معدنی را آفرید وهم نعمت استخراج آنها را دراذهان بشر خلق کرد وهم نعمت صنعت و ساخت و ساز وسایل سودمند را یادشان داد.
جریان ورود ملکه ی سبا به ساحَت قدس سلیمان (علیه السّلام) و مشاهده ی قصر ظریف شیشه ای و پندار آب و بالا زدن پوشش پا، شاهد بر پیشرفت صنعت معماری ، هنری ، وصنعتی آن عصر است: ﴿ قیل لها ادخلی الصَّریح فلمّا رأته حسبته لجَّـﺓً و کشفت عن ساقیها قال إنَّه صرحٌ ممردٌ من قواریر﴾10.
2- حضرت داود که پدرسلیمان (علیهما السّلام) بود وزمینه ی حکومت اسلامی را با رهبری انقلاب و ستم زدایی از عصر خود آغاز کرد و از امکانات مناسبی متنعم بود، مأمور شد که ازنعمت غیبی خداوند که آهن سرد و سخت را در دستش چون موم نرم کرده بود، صنعت زره بافی را ارایه کند ونظم هماهنگ بندها وحلقه های زره را رعایت نماید. بیان قرآن مجید دراین باره چنین است: ﴿ ولقد اتینا داود منّا فضلاً یا جبال اوبی معه والطیر والنّا له الحدید﴾11 ؛ ﴿ أنِ اعمل سابغات وقدِّر فی السَّرد و اعملوا صالحاً ﴾12 ؛ ﴿ وعلَّمناه صنعـﺓ لبوسٍ لکم لتحصنکم من بأسکم فهل أنتم شاکرون﴾13.
نکته ی قابل توجه آن است که صنعت زره بافی، جزء علوم عملی وهنری است وقابل انتقال به غیر می باشد ولذا قرآن کریم دراین باره به کلمه ی ((تعلیم)) تعبیر نمود، ولی نرم نمودن آهن همچون موم در دست، هرگز جزء علوم نظری یا عملی نیست؛ زیرا به کرامت روح ولیّ خدا و نزاهت نفس رسول حق وابسته است وبه همین دلیل قرآن دراین باره تعبیر تعلیم را به کار نبرد، بلکه به کلمه ((اَلَــنّا)) بسنده نمود تا روشن شود که لیّن و نرم شدن آهن دردست داود (علیه السّلام) با قدرت غیبی میسور می شود؛ البته آهن را از دیر زمان با آتش نرم می کردند. لیکن آن، جزء علوم عملی می باشد و امری عادی است نه خارق عادت؛ به خلاف اعجاز خرق العاده داود (علیه السّلام).
3- نوح ، شیخ الانبیاء (علیه السّلام) که نه تنها درمسأله وحی و نبوت ، جزء پیشگامان کوی رسالت است، بلکه درجریان استفاده ی صحیح ازعلمِ صنعت، ازپیش کسوتان به شمار می آید و خداوند، هم تعلیم کشتی سازی او را به عهده گرفت و هم توفیق و تأیید عملی آن را عهده دار شد که قرآن کریم دراین باره چنین می فرماید: ﴿ إصنع الفلک بأعیننا و وحینا﴾14 ؛ ﴿ فأوحینا إلیه أنِ اصنع الفلک بأعیننا و وحینا ﴾ 15 .

1) اصل فرایند صنعتی در حکومت اسلامی ، ممدوح و مورد ترغیب است.
2) لزوم استفاده ی صحیح ازآن، درسیره ی عملی زمامداران دینی بیان شده است.
3) مهم ترین بهره ی درست ازصنایع پیشرفته ی هرعصر، عبارت است ازتأمین نیازهای علمی و عملی مردم آن عصر.
4) آن چه درقرآن یاد شد، جنبه ی ((تمثیل)) دارد نه (( تعیین)) ؛ یعنی درقرآن، مثال بهره وری صحیح ازصنعت بازگو شده نه آنکه استفاده ی درست ازصنعت، منحصر در همین چند مورد باشد.
5) صنعت کشتی سازی نوح (علیه السلام) الگویی برای ساخت و پرداخت هر گونه وسایل نقلی دریایی و زیر دریایی ، اعم از وسیله ی نقل مسافر، بار و مانند آن و نیز وسایل نقلی زمینی و هوایی به طور عام می باشد؛ و صنعت زره بافی داود (علیه السّلام)، الگویی برای ساختن هرگونه وسایل دفاعی است؛ خواه در برابر تیر و مانند آن باشد و خواه درقبال سموم شیمیایی ونظایرآن، صنعت معماری و کارهای دستی وظرایف هنری و ساختن ظروف فلزی سلیمان(علیه السّلام) ،نمونه ای برای ساختن هرگونه لوازم زندگی است که نیازمندی های فردی یا گروهی و همچنین نیازمندی های هنری و ادبی، به وسیله ی آن برطرف می گردد.
اکنون که عصاره ی سیره ی رهبران حکومت اسلامی درنحوه ی بهره برداری از صنعت بازگو شد، مناسب است آنچه از ذوالقرنین در قرآن کریم نقل گردیده بیان شود. قرآن کریم اگر چه ازنبوت او سخن نگفت، ولی روش پسندیده ی او را با برخورداری ازهمه ی وسایل مقدور آن عصر، به طور نسبی گزارش داد. او از تمام امکانات لازم بهره مند بوده و کارهای قابل توجهی انجام داده است.
یکی از آن کارهای شگفت انگیز، ساختن سدّ عظیمِ نفوذناپذیر است که بر اثر ارتفاع و صاف بودن، قابل فتح نبود و بر اثر استواری و استحکام ،قابل نقب وسوراخ نمودن نبود؛زیرا آن سدّ عظیم فلزی، ازخاک ،آجر ،سنگ ،سیمان، ومانند آنهاساخته نشد،بلکه ازپاره های آهن ومس گداخته ساخته شد که بیان قرآن مجید در این باره چنین است:﴿ اتونی زُبر الحدید حتّی إذا ساوی بین الصَّدفین قال انفخوا حتّی إذا جعله ناراً قال اتونی افرغ علیه قطراً﴾16 ؛ یعنی پس از چیدن تکه های آهنِ همانند قطعات سنگ، دستورداد که با استفاده از کوزه ی آهنگری ، درآن بدمند تا کاملاً قطعه های آهن به صورت آتش گداخته درآید و آنگاه فرمان داد که مس گداخته را درآن تعبیه نمایند تا به صورت سد کامل و محکم فلزی درآید.
ازمجموعه ی این نمودارها می توان خط مشی حکومت اسلامی را درباره ی بهره برداری ازصنایع استنباط نمود که استفاده ازتکنولوژی درتمام امورِ سازنده و سودمند رواست، ولی بهره برداری ازآن درامور تخریبی، و تهاجمی ، وسوزنده ، وکشنده ، وتباه کننده ی زمین، دریا ، هوا ، گیاهان، جانوران ، انسان ها، مناطق معمور، و... ، هرگز روا نیست وبا این تحقیق ، می توان فرق میان کادر صنعتی درمدینه ی فاضله که حکومت اسلامی است را با کادر صنعتی کشورهای مهاجم و مخرّب و مدعی تمدّن ، بررسی نمود.

د- رشد حقوقی داخلی و بین المللی

قوانین اسلامی و مسؤولان نظامی دینی، عهده دار تبیین، تدوین، وتحقّق رشد حقوقی داخلی و بین المللی می باشند؛ زیرا جامعه ی انسانی هرچند درشؤون گوناگون اقتصاد مترقی باشد و هرچند درامور تشویقی صنعت کارآمد باشد، مادامی که ازقوانین حقوقی کامل و متقابل آگاه نباشد وبه آن معتقد نشود ودرعمل به آنها متعهد نگردد ، هرگز کامیاب نخواهد شد؛ چرا که همان سلاح های اقتصادی وصنعتی ، بدون صَلاح حقوقی و اخلاقی ، زمینه ی تباهی را فراهم می کند. جنگ جهانی اوّل و دوم ونیز تهاجم های موضعی پس از آن دو که سبب شدهمواره زورمداران درموضع تخریب قرار گیرند و محرومان را در موضع انزوا و قتل و غارت قرار داد، گواهی صادق براین سخن است.
حکومت اسلامی ، برای پیشگیری ازاین فجایع و تباهی ها، اصولی را ارایه می نماید که نموداری ازآن نقل می شود:
1-نفی هرگونه سلطه گری یا سلطه پذیری : ﴿لا تظلِمون ولا تظلَمون﴾17 .
2-رعایت عهدها و مواثیق بین الملل: ﴿ وأوفوا بالعهد إنَّ العهد کان مسئولاً﴾18 . باید دانست که لزوم عمل به عهد،اختصاصی به عهد با خدا ندارد بلکه اطلاق آیه وسایر ادله، دلیل است برلزوم وفای به عهد،اختصاصی به عهد با خدا ندارد بلکه اطلاق آیه و سایر ادله، دلیل است برلزوم وفای به عهد مطلقاً حتی درعهد با خلق خدا. قرآن کریم مؤمنان والا مقام را که به مرحله ی ابرار نایل آمده اند، چنین معرفی می کند:﴿ والموفون بعدهم إذا عاهدوا﴾19؛ یعنی سیره وروش اَبرار آن است که وقتی عهدی می بندند، به عهد خود وفا می کنند و درسوی دیگر، خدای سبحان ، مشرکان و کافران را به دلیل بی تعهدی و نقض عهد، چنین نکوهش می نماید: ﴿ الّذین عاهدت منهم ثمَّ ینقضون عهدهم فی کلَّ مرَّﺓ ﴾20.
اهتمام حکومت اسلامی برای برقراری نظامِ تعهد و قانون ، وعمل به پیمان و احترام به میثاق، برای آن است که جامعه ی متعهد، ازامنیت وآزادی که ازلوازم تمدن و اصول مدینه ی فاضله به شمار می آید ، برخوردار گردد. اگر رعایتِ میثاق، ازجامعه ای رخت بربندد ، امنیت ،آزادی، وسایر شؤون مدنیّت آن نیز ازمیان خواهد رفت.
قرآن کریم،تبیین رسایی دراین باره دارد که با تحلیل آفرینش انسان و تساوی همه ی انسان ها دراصول کلی خلقت وعدم تأثیر زمان،زبان ، نژاد، رنگ، رسوم ، وآداب و عادات محلی و بومی و مانندآن: ﴿یا ایّها النّاس إنّا خلقناکم من ذکرٍ أو أ ُنثی وجعلناکم شعوباً وقبائل لتعارفوا إنَّ أکرمکم عندالله أتقیکم﴾21 ، اجازه ی هیچ گونه اعتلا وبرتری طلبی را به هیچ فرد یا گروهی نمی دهد واستکبار را عامل مهم برهم زدن تعادل اجتماعی می داند ونبرد با آن را ازاین جهت لازم می داند که خوی استکبار ، خوی پیمان شکنی ونقص میثاق است و ازاینرو چنین می فرماید: ﴿ وإن نکثوا أیمانهم من بعد عهدهم وطعنوا فی دینکم فقاتلوا أئمـﺓ الکفر إنَّهم لا أیمان لهم لعلَّهم ینتهون﴾22 ؛یعنی مهم ترین دلیل نبرد با مستکبران، همان پیمان شکنی آنان است.
قرآن کریم مبارزه با چنین اشخاصی را نه به جهت بی ایمانی آنان،بلکه به دلیل بی تعهدی شان لازم می داند ولذا فرمود : لا أیمان لهم ﴾(به فتح همزه)؛ یعنی این ها افراد بی تعهّدی هستند ولذا غیرقابل اعتمادند. با((کافر بی إیمان)) می توان زندگی مسالمت آمیز نمود، ولی با ((مستکبر بی أ َیمان)) هرگز ممکن نیست؛ زیرا زندگی بدون تعهدِ متقابل، میسور نیست؛ وقتی طرف مقابل به عهد وسوگند ومیثاق خود احترام نمی نهد و هرلحظه که زورمند شد، آن را نقض می کند، هرگز نمی توان با او زندگی مشترک داشت.
آن چه درجاهلیت جدید – همانند جاهلیت کهن- دامنگیر جامعه بشری گشته، پیمان شکنی زورمداران عصر حاضر است که شرح نارسایی سازمان بین الملل وسایر مجامع بین المللی و مدعیان حقوق بشر، درمقابله با تهاجم ددمنشانه ی گروهای مهاجم درنقاط مختلف جهان، خارج ازحوصله این مقالت است.
3- رعایت امانت و پرهیز ازخیانت دراموال وحقوق، سوّمین اصل پیشگیرانه ی اسلام است که فرمود: ﴿ إن الله یأمرکم أن تؤدُّوا الأمانات إلی أهلها ﴾23 ؛دستور خداوند، لزوم رعایت امانت وتأدیه آن به صاحبش می باشد. بیان قرآن در ستایش مردم با ایمان این است:﴿ والّذین هم لأماناتهم وعهدهم راعون﴾24 ؛ یعنی آنان ، امانتدار و مراعات کننده ی عهد و پیمان خویش هستند.قرآن کریم بسیاری ازانبیاء الهی به وصف امین بودن به جهانیان معرفی کرده است که آیات سوره ی ((شعراء)) ، نمونه ای ازآن می باشد.
تأثیر احترام متقابل به امانت های یکدیگر، دربرقراری امنیت وآزادی و تأسیس مدینه ی فاضله ،کاملاً مشهود است. قرآن مجید با تحلیل ساختار انسانی، ثابت نمود که هیچ فرد یا گروهی حق ندارد درامانت، خیانت نماید و نژاد پرستی صهیونیست ها و کسانی که خود را برتر می پندارند ورعایت امانت دیگران را برخویش لازم نمی دانند رامحکوم کرده، چنین می فرماید: ﴿ ومنهم من إن تأمنه بدینار لایؤدَّه إلیک إلاّ مادمت علیه قائماً ذلک بأنَّهم قالوا لیس علینا فی الأ‌ ُمّیّن سبیلٌ﴾25 ؛ یعنی برخی ازیهودیان ، اگر به عنوان امانت، دیناری را به او بسپاری ، آن را پس نمی دهد؛ مگر آنکه مراقب او باشی وبا زور از او بستانی. این خیانت ورزی،سبب آن است که آنان خود را نسبت به غیر اهل تورات برتر می پندارند و می گویند: برما حرج وقدح وذمّی نیست اگر امانت غیریهودیان را برنگردانیم. روشن است که چنین افراد بی تعهّد ونژادپرست و مستکبری که به خیانت دریک دینار تن درمی دهند، خیانت درثروت کلان ومنابع ملی را قطعاً مباح می شمارند واز هرغارت ابتدایی نیز پرهیز نخواهند کرد.

پی نوشت:

1.سوره ی جمعه،آیه ی 2. 2. سوره ی نور، آیه ی33. 3.سوره ی حدید،آیه ی7.
4.سوره ی نساء،آیه ی5. 5. سوره ی توبه، آیه ی34. 6. سوره ی حشر،آیه ی7.
7.سوره ی نساءآیه ی59. 8.سوره سبأ،آیه ی 12. 9.سوره سبأ، آیه ی13.
10.سوره ی نمل، آیه ی44. 11.سوره ی سبأ،آیه ی10. 12.همان،آیه ی11.
13.سوره ی انبیاء،آیه ی80. 14. سوره ی هود(ع)،آیه ی37. 15. سوره مؤمنون،آیه ی27.
16.سوره کهف،آیه ی 96. 17. سوره ی بقره،آیه ی279. 18.سوره إسراء،آیه ی 34.
19. سوره ی بقره،آیه ی 177. 20.سوره ی أنفال،آیه ی56. 21.سوره حجرات،آیه ی13.
22. سوره ی توبه، آیه ی12. 23.سوره ی نساء ،آیه ی58. 24. سوره مؤمنون،آیه ی 8.
25.سوره ی آل عمران،آیه ی75.


منبع:ولایت فقیه (ولایت فقاهت و عدالت)